loading...
شاعرانه
دنیا بازدید : 19 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (2)

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.

 

دنیا بازدید : 44 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (1)

عشق من

یه روزایی به آغوشت نیاز دارم

به شانه هات برای آرام شدن،

به نگاهت برای عاشق شدن

و به دستانت برای بلند شدن نیاز دارم


یه روزایی

نمیخوام محکم باشم

نمیخوام مرد باشم

میخوام خودم رو توی وجودت رها کنم


یه روزایی

به نوازشت احتیاج دارم

به نوازش دستان لطیفت

که از آن عشق می بارد


یه روزایی

به بوسه هایت نیاز دارم

به آن منبع بی نهایت عشق

بی بهانه و بی انتها


یه روزایی

به وجودت نیاز دارم

همین که کنارم باشی

همین که در چشمانت خیره شوم

برای آرامش ابدی من کافی است

دنیا بازدید : 39 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

عشق من

یه روزایی به آغوشت نیاز دارم

به شانه هات برای آرام شدن،

به نگاهت برای عاشق شدن

و به دستانت برای بلند شدن نیاز دارم


یه روزایی

نمیخوام محکم باشم

نمیخوام مرد باشم

میخوام خودم رو توی وجودت رها کنم


یه روزایی

به نوازشت احتیاج دارم

به نوازش دستان لطیفت

که از آن عشق می بارد


یه روزایی

به بوسه هایت نیاز دارم

به آن منبع بی نهایت عشق

بی بهانه و بی انتها


یه روزایی

به وجودت نیاز دارم

همین که کنارم باشی

همین که در چشمانت خیره شوم

برای آرامش ابدی من کافی است

دنیا بازدید : 45 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
آن زمان که کنار من با غرور راه میروی

دستانم را محکم میگیری

میفشاری

گاه گاهی با انگشت شصتمان دستان هم را نوازش میکنیم

هر از چند گاهی نوع گرفتن دستانمان را تغییر میدهیم

بهانه ای است برای بازی با هم

گاهی جای هم را عوض میکنیم

تا دست دیگرمان احساس غریبی نکند

با هم میدویم

با هم راه می رویم

به اطرافمان که نگاه می کنیم

همه ما را نگاه می کنند

نمی دانم چه چیز برایشان جای تعجب است

باز هم می خندیم


هوا تاریک میشود.

باز هم کنار هم هستیم

شاد و خوشحال

بودن با تو آرامش است

حس آرامشی لطیف

لطیف مثل خود تو

مثل دستانت

مثل نگاهت

آرامشی لطیف و پرهیجان

آرامشی که هیچ جای دیگه تجربه نکردم


نمی دانم رازت چیست

راز آرامشت

راز آرامش دادنت را

نمی خواهم بدانم

چون فقط برای تو ست

دنیا بازدید : 29 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

آن زمان که کنار من با غرور راه میروی

دستانم را محکم میگیری

میفشاری

گاه گاهی با انگشت شصتمان دستان هم را نوازش میکنیم

هر از چند گاهی نوع گرفتن دستانمان را تغییر میدهیم

بهانه ای است برای بازی با هم

گاهی جای هم را عوض میکنیم

تا دست دیگرمان احساس غریبی نکند

با هم میدویم

با هم راه می رویم

به اطرافمان که نگاه می کنیم

همه ما را نگاه می کنند

نمی دانم چه چیز برایشان جای تعجب است

باز هم می خندیم


هوا تاریک میشود.

باز هم کنار هم هستیم

شاد و خوشحال

بودن با تو آرامش است

حس آرامشی لطیف

لطیف مثل خود تو

مثل دستانت

مثل نگاهت

آرامشی لطیف و پرهیجان

آرامشی که هیچ جای دیگه تجربه نکردم


نمی دانم رازت چیست

راز آرامشت

راز آرامش دادنت را

نمی خواهم بدانم

چون فقط برای تو ست

آرامش با تو بودن....

دنیا بازدید : 70 جمعه 16 دی 1390 نظرات (1)

  

دلم گرفته و از هرچه شعر سير شدم

 

و مثل کودکی خود بهانه گير شدم

 

شناسنامه هميشه دروغ می گويد

 

تمام آينه ها گفته اند پير شدم

 

و گام های عصا پوش خوب فهميدند

 

که جاده گم شدو من عاقبت کوير شدم

 

سرم بلند اگر بود جستجوی تو داشت

 

تو رفته ای غريبانه سر به زير شدم

 

خيال شعر ندارم تو در خيال منی

 

دلم گرفت و به اين شعر نا گزير شدم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 721